ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ادﻋﺎ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ آﺛﺎر ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮن ﺑﺮای ﮐﻮدﮐﺎن، ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﻄﻠﻖ ﺧﻮب ﯾﺎ ﺑﺪ اﺳﺖ. اﻣﺎ آﻧﭽﻪ مسلم اﺳﺖ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻣﻬﻢ اﺳﺖ ﮐﻪ الزامات برنامههای تلویزیون برای خردسالان باید دقت شود ﺗﺎ ﻋﻼوه ﺑﺮ اﺛﺮﮔﺬاری ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺮ آﻧﺎن از آﺳـــﯿﺐ ﻫﺎی اﺣﺘﻤﺎﻟﯽ ﻧﯿﺰ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮی ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ.
بخش عظیمی از مخاطبان تلویزیون را کودکان تشکیل میدهند و برنامههای این رسانه نقش منحصر به فردی در ایجاد و درونی سازی الگوهای فکری و رفتاری کودکان و شکل گیری هویت و شخصیت آنها دارد.
اصولا مخاطب کودک منفعل نیست و هنگامیکه یک برنامه را مشاهده میکند براساس تفاوتهای فردی، نگرش و ویژگیهای مختلف فرهنگی- اجتماعی و سطوح شناختی- ذهنی اش اطلاعات را پالایش کرده و دریافت میکند،
پس برای جذب مخاطب باید اول ویژگیهای فیزیولوژیک ذهنی او را شناخته و بدانیم در چه مقطع سنی و سطح شناختی قرار دارد و متناسب با انگیزه و نیازهایش برنامه را طراحی و تولید نماییم.
توجه به این اصل که وجود انسان دارای ابعاد مختلفی است و رشد او دارای مراحل متفاوتی میباشد، باعث توجه به همه ابعاد وجودی انسان در تربیت میشود؛ همچنین، برنامه ها و آموزههای تربیتی با مراحل رشد افراد متناسب میگردد.
یکی از ابعاد رشد، رشد شناختی است که مهمترین وجه آن رشد ذهنی است.
دانشمندان برای آن مراحلی برشمرده و دوره های سنی مختلفی را ذکر کردهاند که مشهورترین آن، متعلق به روانشناس معروفی به نام پیاژه است.
از نظر او، رشد ذهنی به سه مرحله تقسیم میشود، که در این نوشتار تنها به قسمت مربوط به خردسال آن میپردازیم.
تولد تا ۷ سالگی(خردسالی): در این دوره که همان دورهی پیش دبستانی است، خردسال دارای هوش پیشعملیاتی است. مفاهیمی که به کار میبرد در ابتدا ناقص و غیرمنطقی است(۲ تا ۴ سالگی)
مهمترین ویژگی سنین بین ۲تا ۷سالگی، رفتار سمبولیک (نمادی) است.
توانایی تشکیل نمادها و استفاده از آنها مانند کلمات و حرکات سر و دست، یکی از دستاوردهای مهم مرحله ی پیشعملیاتی است که کودکان را به عملیات ذهنی مرحلهی بعد نزدیک میکند.
به طور کلی، این گروه سنی از «هوش پیشعملیاتی» بهرهمند است و با «استدلال تمثیلی»، مسائل پیرامون خود را درک میکند، همچنین در مرحلهی خردسالی، فرد توانایی «طبقهبندی منطقی» ندارد.
تفکر خردسال پس از ۴ سالگی تا حدودی منطقیتر میشود، اما هنوز به جای استدلال، به ادراک وابسته است.
از سوی دیگر، خردسالان در این مرحله، به نوعی خودمدار هستند. یعنی خردسال میتواند رفتار کودکی را که روز قبل دیده تکرار کند.
یعنی آنچه را دیده به ذهن بسپرد، اما تفکر او حالت خودمحوری دارد، یعنی قدرت اینکه خود را به جای فرد دیگری بگذارد ندارد، نظر دیگران را نمیفهمد.
در حقیقت خود را محور کائنات میپندارد؛ ازاین روست که توانایی مشارکت فعال در فعالیتهای گروهی و تعامل با یکدیگر را ندارند و اغلب تمایل دارند درکنار یکدیگر اما هر یک برای خود بازی کند.
اولین تجربه مستقیم کودک با تلویزیون، عموماً از دو سالگى شروع میشود؛ ابتدا به صورت تقلیدى، بعد به صورت اختیارى و در نهایت، در سه سالگى انتخابگر میشود.
کارشناسان ما پاسخگوی شما هستند